- اگر دلتان میخواهد نوازندگی سهتار یا تار را یاد بگیرید، اما فکر میکنید فرصت کافی ندارید، یا برای شروع دیر شده یا به هر دلیل دیگر هنوز تردید دارید؛ یا برعکس، تصمیم قطعی خود را گرفتهاید...
- اگر مدتیست یادگرفتن سازی را شروع کردهاید –شاید فقط چند هفته، شاید چند سال- یا برعکس، مدتیست سازتان را کنار گذاشتهاید...
- اگر همچنان با علاقه و انرژی درسها و تمرینهای سازتان را دنبال میکنید؛ یا بر عکس، انگیزه و کشش روزهای اول را ندارید و ساز زدن برایتان حکم تکلیف هفتگی پیدا کرده است...
- اگر با ساز خود رفیقید و گاهی فارغ از هر درس و سرمشقی، باهم خلوت می کنید؛ یا برعکس، ساز زدنتان به تمرین برای درس پس دادن به معلم محدود شده است...
- اگر تا بهحال کسی جز معلمتان صدای سازتان را نشنیده، چون هنوز از ساز زدن، حتی در جمعهای خودمانی واهمه دارید؛ یا برعکس، مشتاقید هنر خود را بیشتر و بیشتر با دیگران سهیم شوید...
- اگر هروقت از شما درخواست ساز زدن میکنند، یکی دو قطعهٔ آخر کلاس را که خاطرتان مانده، مینوازید؛ یا برعکس، همیشه چیزی از خود دارید که در لحظه خلق شود و با انگشتانتان جان بگیرد...
- اگر هیچوقت تجربهٔ همنوازی با دیگران را نداشتهاید؛ یا برعکس، دوستانی دارید که هر از گاه دور هم جمع میشوید و ساز میزنید...
- اگر به زحمت میان مشغلهها و شلوغیهای روزمره، جایی برای تمرن ساز زدن باز میکنید و در حسرت زمانی آزاد و فضایی آرامید تا چندی به دور از تنشها و دغدغههای شهری، فرصت تمرکز و مراقبه بر تجربههای موسیقایی خود را داشته باشید...
- اگر باور دارید که یاد گرفتن یک ساز، معنا و هدفی فراتر از «حرفهای شدن» دارد و میتواند راهی باشد برای مکاشفه در خود و پیوند خود با دیگری، و برای شفابخشی روح زندگی ...
- اگر به دنبال فضایی پویاتر، تعاملیتر و لذتبخشتر از کلاسهای معمول موسیقی هستید؛ فضایی که به طور طبیعی خلاقیت شما را بیدار کند...
به تجربهٔ «کارگاه همآهنگی» دعوت شدهاید.